امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

امیر علی من

نوروز 93

  سلام می خوام خیلی کوچیک از خاطرات نوروز 93 امیر علی بنویسم . امسال از دوم فروردین از قزوین شروع کردیم چهرم رفیتیم کاشان تا ششم رفتیم یزد هشتم که روز تولد جوجو بود رفتیم کرمان و نهم تا سیزدهم هم قشم بودیم . چهاردهم شیراز و پانزدهم صبح برگشتیم خانه . بعضی از عکس های جالب این مسافرت امیرعلی را ببینیم :  علاقه به حیوانات و نترسیدن از آنها :   کاشان :    باغ فین کاشان (علاقه به آب و آب بازی)  خانه تاریخی عباسی کاشان :    میدان امیر چخماق یزد :     مسجد جامع یزد و رو نمایی از پرده کعبه که در سال 1345 توسط پادشاه عربستان به ایران هدیه داده شده بود :  ...
17 فروردين 1393

حرف های امیر علی

امشب امیر علی خودش می خواد بگه و من براش بنویسم : قصه مگو بگو . یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هی کس نبود . یه دونه پسر بود که یه دونه میوه کوچولو را برداشته بود . میوه را گذاشت سر جاش رفت تیرکمان برداشت .تیر تیر کمان را زد به زمین . تیر کمان را هم برد سر جاش داد به مامانش بعد رفت بازی کرد .  بعدش رفت کتابش را رنگ کرد کتابش را هم برد گذاشت سر جاش و بازی کرد و بعدش هیچی .... خوابش گرفته رفت تو رخت خوابش بخوابه . شب به خیر
29 دی 1392

اولین قدم های امیر علی در مهد کودک

سلام امیر علی از اول تیر ماه امسال میره مهد کودک . مهدی که آرمان پسر خاله اش آنجا میره و خیلی ناراحته که از مامانش جدا می شه . رویارویی با یک محیط جدید براش خیلی سخته . امیدوارم این دوران هر چه زودتر تمام شود و پسر من با مهد بیشتر خوشحال شود. الان هم داره گریه می کنه و می گه دوست دارم تو مهد پیش آرمان بشینم در حالی که آرمان امسال پیش دبستانیه و امیر علی من در کلاس 3 تا 4 سال باید باشه . برای دفعه بعد چند تا از کار های امیر علی را عکس می گیرم و می ذارم تا ببینید .
10 تير 1392

کربلا رفتن امیر علی

    سلام خیلی وقته وقت نکردم خاطره ای از پسرم یادداشت کنم واقعا شرمنده ام که وقت نکردم . تاریخ 10 خرداد با هواپیما به مقصد بغداد حرکت کردیم و یکهفته در کشور عراق به زیارت امام علی امام حسین و حضرت عباس و دیگر عزیزان رفتیم. نائب الزیاره همه بودیم . خیلی خوش گذشت . خدا را شکر امیر علی خیل اذیت نشد و اذیتمان نکرد . چند تا از عکس هاش را می گذارم :     ...
10 تير 1392

پیشرفت در انگلیسی

سلام امیر علی زبان انگلیسی را خیلی خوب تلفظ می کنه از ١ تا ١٠ به انگلیسی بلده . تازه آخرای ماه صفر یا دقیقا هفته آخر صفر بود که صلوات فرستادن را به طور کامل خودش گفت و بسم الله الرحمن الرحیم اول غذا را هم کامل خودش گفت . خلاصه از نظر من نابغه است . بیشتر از سنش می فهمه و همه چیز را درک می کنه . به من می گه یه دووووووووووووووووووووووووووووووینا دوست دارن . مامام مهربونم قدر تو را می دونم. راستی پسرم استقلالیه و می گه قرمز جاش ته جبدله ( جدوله)
15 بهمن 1391

خاطره جدید

سلام  . پسرم سلام و مورچه و سيب را هم به انگليسي ياد گرفته . تازه هر روز از ما انگليسي هم درس مي پرسه مثال : ميگه مامان پيشي به انگليسي مي شه چي ؟ هاپو مي سه چي ؟ واي به حالم اگه بلد نباشم . يه روز پرسيد : بابا بيسكوئيت به انگليسي مي شه چي ؟ باباش گفت : بيسكوئيت . اميرعلي گفت : نه ميگم به انگليسي . باباش گفت : خوب مي شه بيسكوئيت . با عصبانيت گفت : نه مي گم به انگليسي . بهش گفتم مامان بيسكوئيت يك كلمه انگليسيه ما تو فارسي ازش استفاده مي كنيم . اونوقت ديگه چيزي نگفت .
28 آذر 1391