امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

امیر علی من

کار های جالب امیرعلی

امير علي موقع غذاخوردن يه زيرانداز داره كه مي اندازم زيرش تا غذاشو بخوره و زمين نريزه. از طرفي سيب زميني سرخ كرده خيلي دوست داره براش سيب زميني سرخ كرده بودم باباش گفت برو بشين برات بيارم بخوري . خيلي قشنگ رفت و روي زير اندازش نشست و آماده غذا خوردن شد .   اين روزها كم كم هر كلمه اي را بگي سعي مي كنه تكرار كنه. تازگي ها ياد گرفته مي گه مثل آقاي داريوش ارجمند توي فيلم ستايش مي گه افتاد ؟. البته اصلا اهل تلويزيون نيست و اين را از باباحاجي اش ياد گرفته است . ...
19 تير 1390

اولین نماز قیام دار امیرعلی

ديروز وقتي داشتم نماز ظهر و عصرم را مي خواندم امير علي طبق معمول اومد نشست پيشم. آخر نماز دعا مي كردم چشم هايم را نيمه باز كردم ديدم امير علي قيام مي كنه ذكري را با صداي آهسته زير لبش مي گه مستقيم ميره سجده دوباره ذكري را مي گفت و مي ايستاد چند ركعتي نماز خواند و من هم كه نمي دانستم از ذوق زياد چه كار كنم مجبور بودم به روي خودم نيارم تا به كارش ادامه بده .
19 تير 1390

تکرار کلمات و یادآوری مکان ها

امیر علی این روزها کم کم هر کلمه ١ تا ٢ بخشی را با زبون خودش تکرار می کنه مثل داداش ؛ صدف ؛ یا علی البته دیروز برای لولین بار یا علی را گفت . دارم رنگ ها را بهش یاد می دم الان رنگ آبیه می گم شلوارت چه رنگیه می گه آبو . هر موقع گشنه اش می شه خودش میاد لباسم را می زنه کنار می گم چی می خوای می گه ممه . خلاصه این روزها یه عشقی می کنم که نمی تونم به زبان بیارم. فقط صبح ها که می خوام بیام سر کار وقتی بیدار باشه همچسن التماس می کنه که نرم دلم براش کباب می شه (آخه صبح ها می برمش می ذارمش پیش مامانم تا از سر کار برگردم).
11 تير 1390

نیش زدن دندان دهم

١٠ تیر ماه ٩٠ احساس کردم که امیرعلی خیلی انگشت هاش را به دهانش می برد انگار که لثه هایش را لمس می کند و فشار می دهد نگاه کردم دیدم که یه سفیدی خیلی زیبایی داره بیرون میاد و بچه ام دندان دهمش داره در می اد . الهی که قربونت برم مامان جون
11 تير 1390

اولین دعای امیر علی

سلام ديروز براي اولين بار به پسر قشنگم گفتم امير علي براي مامان دعا كن دو تا دستاشو برد بالا با صداي آهسته مثلا دعا كرد . آنقدر ذوق كردم كه ناگفتني. چند شب پيش هم برق ها را خاموش كرده بوديم بخوابيم امير علي نمي خوابيد من هم رهايش كردم و گفتم هر موقع دوست داشتي بخواب . چند دقيقه بعد نق و نوقي كرد با صداي بغض آلودي گفت ماماني م م .
22 خرداد 1390

یک کار جدید

سلام دو سه روزه که امیر علی یلد گرفته عکس خودشو که بهش نشون می دیم می گیم این کیه ؟ دو تا دست هاشو می ذاره رو دلش و فشار می ده و می گه من . کلمه عکس را هم خیلی خوب  و واضح می گه دقیقا  می گه عکس. ...
21 خرداد 1390

شیرین بازی های پسرم

سلام این روزها امیر علی کارهای خیلی شیرینی انجام می ده . این که تمام اعضای بدنش را یاد گرفته و ازش بپرسی نشونت میده چشم و گوش و بینی و زبان و دندان و دست و پا . تازه با زبون خودش می گه چش اوش. از پله ها که بالا می ریم تا ده می شمرم بعضی از اعداد را تکرار می کنه مثل سه شیش هف ده . سجده که می کنه با صدای آرام ذکر می گه . صدای بعضی از حیوانات مثل هاپو پیشی و جوجو را بلده . خلاصه خوردنیه خوردنی شده .
18 خرداد 1390

شیطونی های امیر علی

سلام این روزها امیر علی خیلی شیطون شده و خیلی شیرین. دیشب از روی مبل ها بالا می رفت و از روی دسته مبل خودش را روی صندلی می انداخت . گوشه چشمش هم خورد به میز وسط و کمی قرمز شد. کلمات را خیلی کبهم می گه مثلا من با ذوق داد زدم خدا اونم گفت خدا من با ÷درم صحبت می کردم می گفتم آقا اونم دنبال من می گفت آقا . این دو روز که تعطیل بود بعدازظهر ها می بردیمش پارک سرسره بازی می کرد و خیلی دوست داشت ولی از چمن می ترسه و تو چمن راه نمی ره.
16 خرداد 1390

بشکن زدن پسرم

دیروز امیر علی داشت شیر می خورد دست های کوچولوش را آورد دم گوشم شنیدم صدای بشکن زدنه دستاشو نگاه کردم دیدم داره بشکن می زنه . این اولین بارش بود آخه بچه ام آخر همین هفته عروسی دائی جونشه می خواد کلی برقصه .
28 ارديبهشت 1390