اولین روز سال 90
من و بابایی زود از خواب بیدار شدیم که بریم عید دیدنی باباحاجی ها البته صبح ساعت ۷ و نیم باباحاجی من و از خواب بیدار کرد که برم خونشون پا بذارم آخه اعتقاد دارند که پاقدمم براشون خوبی میاره. من رفتم اومدم تو همچنان خواب بودی ساعت نزدیکی های ۱۲ از خواب بیدار شدی که عمه و عموت اینجا بودند بعد از اون رفتیم دیدن حاجی بابات و بعد رفتیم خونه باباحاجی و دایی احمد و دایی محمد . ساعت ۲ نصفه شب برگشتیم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی